فاطمیه تا حکایت می شود...
غربت حیدر روایت میشود...
فاطمیه از جفا شاکی بود...
ماجرای چادر خاکی بود...
فاطمیه فصل بیعت باعلی است...
جرم زهرا گفتن یا "علی" است...
برچسبها:
با خود عهد بستم که به چشمانم بیاموزم فقط زیباییهای زندگی ارزش دیدن دارد وبا خود تکرار میکنم که یادم باشد
هر آن ممکن است شبی فرا رسد و آن چنان آرام گیرم که دیدار صبحی دیگر برایم ممکن نگردد.
پس هرگز به امید فردا محبت هایم راذخیره نکنم"
واین عهد به من جسارت میدهدکه به عزیزترین هایم ساده بگویم :
خوشحال باشید که خدا رحیم است ودوستتون دارم..............
دختران شهر
به روستا فکر می کنند
دختران روستا
در آرزوی شهر می میرند
مردان کوچک
به آسایش مردان بزرگ فکر می کنند
مردان بزرگ
در آرزوی آرامش مردان کوچک
می میرند
کدام پل
در کجای جهان
شکسته است
که هیچکس به خانه اش نمی رسد
.
.
.